هر کار می کنم غم دست از سرم برنمیداره، فکر می کردم اگر یه همدمم داشته باشم دیگه غمی

ندارم، اما نمی دونستم شاید همین همدم تمام غمم بشه، واقعا درسته که می گن کسایی که

دوستشون داری از بیشترین قدرت برای آرزردنت برخوردارند.

سالی که در پیش هست احتمال داره سال خوبی باشه، آخه قراره دو تا اتفاق خیلی خوب برام

بیفته، اول اینکه نی نی آبجی دوقلوم به دنیا میاد، دوم اینکه اگر خدا بخواد و مشکلی پیش نیاد

احتمالا تابستون عروسیمه. وقتی می بینم هنوز هیچی معلوم نیست اعصابم به هم می ریزه،

الان 6 ماهه که نامزد کردم هیچ خبری از عقد و عروسی نیست، کاملا بلاتکلیفم، مشکلات

دوران نامزدی از یک طرف، غر زدن های مامان بابا و متلک های مامان بابای نامزدم از یک

طرف دیگه اعصاب برام نذاشتن همه حرفشون اینه رفت و آمدمون رو کم کنیم، بدجور گیر

افتادم، حس می کنم هیچوقت تو عمرم اینقدر دغدغه فکری نداشتم شبها تا دیروقت بیدارم، به

نامزدم هم هیچی نمی تونم بگم، به قول مامانش اگر دختر از عروسی حرف بزنه بی حیاییست،

حرفم رو نمی فهمن حرف من عروسی نیست، عروسی برای من فقط فقط پایان جدایی هاست

تمام ذجر من جدایی از اونه، فقط میخوام باهاش باشم بدون اینکه روساعت نگاه کنم و نگران

این نباشم آیا الان که میرم خونه، بابام چه عکس العملی نشون میده دوباره دعوا و درگیری که

چرا دیر رفتم خونه، یا نه، بدترین دوران، نامزدیه، اگر  10 ساعت هم باهم باشیم لحظه ای که

داریم جدا میشیم دیگه اون 10 ساعت یادمون میره.

من و نامزدم یه خصوصیت مشترکی داریم که یه جورایی خیلی خاصه، از جمله اینکه هر

دومون لنگ دوقلو هستیم یعنی هم من دوقلوهستم هم اون، اینو هر کی میشنوه براش جالبه،

درسته یه خوبی هایی داره از جمله اینکه از وقتی که به وجود آمدیم و تو شکم مامانامون بودیم

تنها نبودیم و همیشه همبازی داشتیم اما دوقلوها یه خصوصیاتی دارن از جمله اینکه مضطرب،

نگران، پر استرس هستن، صبر و حوصله ندارن، خیلی زود قاطی می کنن، و این خصوصیات

در من و نامزدم کاملا بارز هستند و یه چیز دیگه اینکه احتمال اینکه بچه هامون دو قلو بشن

هست، اما به احتمال 80 درصد نوه هامون دوقلو میشن، از جمله آرزوهام اینه بچه هامون

دوقلو بشن اگر که دختر و پسر بشن که عالیه از الان دارم به این هم فکر می کنم که بچه ام

پسر باشه، یعنی سالم باشه ولی پسر باشه، نمی خوام بهش ظلم بشه. همه اینا بستگی به لطف

خدا داره. فقط لطف خدا.