+ نوشته شده در شنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۵ ساعت 12:14 توسط مهسا
|
من نشانی از تو ندارم، اما نشانی ام را برای تو می نویسم: در عصرهای انتظار، به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن، وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای زندگی ام، در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است، پشت دیوار دردهایم نشسته ام..........